تو هم با ما نبودي
هواكش ها هر چند وقت یکبار سرعتشان زياد مي شود.من دلم آشوب است.شايد از غذاي ديشب باشد.چند بار بالا آورده ام اما بهتر نشده ام.از پنجره كه بيرون را نگاه مي كنم هوا پر از گردوخاك است.اواسط مه ژوئيه هميشه همينطور است يك گرماي زياد ۴۵-۴۶ درجه اي و بعد هم يكي دو روزي هواي بادي و گردوخاك و بعد هم هوا كمي ملايم مي شود.د
.صداي بچه هاي همسايه ي اردني امان مي آيد. پنچ پسر دارند قدو نيم قد به فاصله ي يكي- دو سال.بچه ها در گرما با پاي برهنه در محوطه ي بيرون خانه بازي مي كنند
این آشوب دل بدجوري اذيتم مي كند.مريضي درغربت هم مكافاتي دارد .هيچكس نيست يك ليوان آب دستت بدهد.تلفن زنگ مي زند. به سختي از اين سر خانه به آن سر مي روم تا گوشي را بردارم .دلم مي خواهد كمي خودم را لوس كنم و حرف محبت آميزي بشنوم. گوشي را برمي دارم. صدايي بلند گوشم را اذيت مي كند:.د
كجايي صدتا زنگ زد .حتمن باز خواب بودي ؟
:تا آمدم جوابي بدهم دوباره ادامه مي دهد
.فرزانه و علي امشب ميان خونه ي ما .اگه چيزي لازمه بگو سر راه بگيرم
:تا آمدم جوابي بدهم دوباره مي گويد
.البته مادر زنش ام مياد
.يك باره دلم شروع به پيچ و واپيچ زدن مي كند و بعد هم دردي شديد مس آید و می رود. گوشي را رها مي كنم و به طرف دستشويي مي دوم
.وقتي برمي گردم تلفن قطع شده است
صداي باد بيشتر شده است و همينطور گرد و غبار بيرون.ن
به سختي شماره را مي گيرم و مي گويم كه حالم خوب نيست و حوصله مهمان هم ندارم . چيزهايي پشت گوشي مي گويد كه دوست ندارم بشنوم.گوشي را از گوش ام فاصله مي دهم.م
."ياد اين ترانه ی فرهاد می افتم " توهم با ما نبودي
.خنده ام مي گيرد
.احساس بي حالي مي كنم.مثل اينكه حالم بدتر شده است
هيچكس در خانه نيست.ترس برم مي دارد .اگر از هوش بروم؟ اگر يك گوشه بيفتم؟ اگر نتوانم راه بروم ؟ بچه ها! چه كسي بچه ها را به خانه مي آورد؟
.سرم به دوران مي افتد.صدای بچه ها ي همسايه دوباره ازبیرون می آید و کمی دلگرمم می كند
.مدام با خودم حرف می زنم .مثل آدم های هذیان زده شده ام. چقدر احساس تنهایی می کنم
.ياد زمان كودكي ام مي افتم .فكر مي كنم مريض كه مي شدم اوضاع چطور بود.مادر دور و برم مي چرخيد و پدر نگران حالم بود .اما حالا هيچ كس نيست
به ساعت نگاه مي كنم.نيم ساعت ديگر سرويس مهد كودك ٬ بچه ها را به خانه مي آورد .سراسيمه مي شوم .می دانم آنها به تنهايي نمي توانند به طبقه ی بالا بيايند.من هم كه نمي توانم به سراغشان بروم.م
خدايا چه كنم؟
.چه غلطي كرديم آمديم اينجا. دلم مي خواهد این جمله را صد بار تكرار كنم. از خدا صدایی در نمی آید. سردرد هم به دردهايم اضافه مي شود
باد شديد تر شده است.هواكش آشپزخانه لحظه اي خاموش و دوباره روشن مي شود و بعد از چند ثانيه براي هميشه خاموش مي شود و همينطور كولرها. برق رفته است.دلشوره ي .n. عجيبي مي گيردم.در اين هوا بدون كولر تنها و مريض چه كار بايد بكنم. تلفن را برمي دارم تا شماره گيري كنم اما تلفن هم كه با برق كار مي كند قطع شده.ه
واااااي دلم ! به طرف دستشويي مي دوم.م
دلم مي خواهد گريه كنم .تنها تر از هركسي در دنيا مي مانم .به سختي لباس مي پوشم و از در آپارتمان بيرون مي روم . بايد بدانم ديگران برق دارند يا نه. به طرف خانه ي همسايه مي روم و چند بار در مي زنم .صداي بچه ها هم دیگر نمي آيد. يعني چي شده؟ دوباره با شدت بيشتري به در مي زنم. بازهم جوابي نمي آيد. خسته و عصبي به خانه برمي گردم.م
.خودم را روي مبل رها می کنم و اشك مي ريزم
هوا خيلي گرم است .عرق از سر و رويم سرازير است. به دستشويي مي روم تا كمي آب به سر و صورتم بزنم٬ شايد حالم بهتر شود.شير آب سرد را باز مي كنم اما آب هم گرم است.ت
كلافه و عصباني همان آب داغ شير را به صورتم مي زنم و باز گريه مي كنم. به ساعت نگاه مي كنم و ياد بچه ها مي افتم .وقت رسيدنشان است.رمق راه رفتن ندارم.اما بچه ها را هم نمي توانم در گرماي خيابان رها كنم. به هر جان كندني است از خانه بیرون می روم. شش طبقه گويي تمامي ندارد. دل آشوبه دوباره یه سراغم مي آيد. دلم مي خواهد بالا بياورم اما به خير مي گذرد و آرام تر مي شوم.م
خيابان پر از گرد و خاك است .چشم ٬چشم را نمي بيند. گرد و خاک وارد حلق و چشمم می شود. اما می مانم.از دور صداي ميني بوس بچه ها را مي شنوم .حداقل اين وقت شناسي اين ها خوشحال كننده است.ت
در راه بچه ها مدام حرف مي زنند و سوال مي كنند.من با يكی - دوجمله جوابشان را مي دهم. وارد خانه كه مي شوم دل آشوبه ام کمتر شده است.نيم ساعتي مي گذرد.فضاي خانه حسابي گرم شده و خودم بي حال و كلافه هستم.م
يك باره چرخش كليد را در قفل مي شنوم .اما حال بلند شدن ندارم و قبل از اينكه كسي را ببينم هواكش ها شروع به چرخش مي كنند و كولرها هي هي اشان آغاز مي شود. هواي خنك همراه گرد و خاك وارد خانه مي شود و من خوشحال از شنیدن صدای قدم هاي خوشي كه به طرفم برداشته مي شود لبخند مي زنم.م