top of page

شبیه هیچ

 

روزهای مرده در چشم هات

شبیه دستی که در من ریخت و روزها را شکست

شبیه هیچ / کدام نیستی

تو شبیه لاله های واژگونی و افق از تو بیرون می ریزد هی

دستت را به سایه ی چهل گیس دادی

دستت را به مجسمه ای از عشق

به جانمی ِ خار و خراسان و هور

کسی از هزاره های بلند

دستت پرید از متن قصه های من

پس می دهم ات به باد

به چهل گیس و دختر کوکویی که می شناسی اش

 به شُر شُر شب های خودت

می سپارمت به کسی که دیگرمن نیستم

 سرزمین من

 

هزار صخره ی خونین دل به این دریا می زنند

هزار راز پشیمانی / پریشانی

از واژه تا هرزنامه ی بی استواری رود

از چشمه تا پایان حقارت بار سکوت

از دل دل کردن سایه و باد

از جاری جوی ندامت

آه ای سرزمین صبور

ای نگاه ات آواز کودکی

ای خسته از نام های دروغ کدورت روز

سرزمین من

نشانگانِ هویت دلم

آه ای همه ی احساسات فرو خفته در کبود تن

تو تشنه ی دیده شدنی / فهمیدنی

تشنه ی بودنی / شکفتنی

پرنده وار

زیبای زاینده

تو حرفهای پنهانی سماجت شب

ما تشنه ی پرواز به سوی اندیشه ی تو

ما با توایم

!هرچند تنهاتراز توایم

© 2023 by Make Some Noise. Proudly created with Wix.com

  • Facebook Clean Grey
  • Instagram Clean Grey
  • Twitter Clean Grey
  • YouTube Clean Grey
bottom of page