top of page

سوراخ های مقدس

 

غرق شده  با عفونتی ابدی

بوی خاکروبه و خاطره، سر شَرورش را خورد

و چهره ی کسانی که قربانی آن سوراخ ها شدند

ده سال به جنون افتاد

با ذهنی بُرّنده

و بعد

فیلمی شد پراز پرده ی پاره ی هیچکاک

از آن هم ناخواناتر

گره روی گره می زد

ده سال زمان زیادی ست برای

حضورِ تعفنِ  ذهن

ده سال زمان کمی ست برای

دروغ و بندگی

و برای آن سوراخ ها که مقدس شدند

ده سال چاره ها را بی نشان می کند

ده سال را برای قربانی کردن آنها گرامی داشت

تن و چشم هایی که نشانی را از همه ی ذهن ها بلعید

پاره پاره های افت های بی خیز

 زیر پل های لندن

 چال برهیچ می زد

و آن سوراخ های ملتهب که گاهی بودند و گاهی نه؛ تمام زمان را پر می کردند و همه ی زمان را خالی

آن شرافت های قورت داده شده

آن لهجه های تهی و بوی خاکروبه

در ده سالی، که بر استخوان های روزهای معیوب حکاکی شد

برای ابد

© 2023 by Make Some Noise. Proudly created with Wix.com

  • Facebook Clean Grey
  • Instagram Clean Grey
  • Twitter Clean Grey
  • YouTube Clean Grey
bottom of page