top of page

شعرهایی از پیتر کریستنسن ،شاعر کانادایی

Summer Sun / Peter Christensen

در این روز ِ خاکستریِ زمستانی

به خاطر می آورم

خورشید تابستانِ آن قریه ی بلند را

سوزنی داغ و سوزنده

برای چشم هام سایه بانی درست کردم 

در جستجوی افق

صحبت با اسب خوبم

 و درخواست یورتمه رفتن از میانِ نوکِ کوه

واینطور ما می توانیم

قسمتی از این بلندی بشویم

The fever of love / Peter Christensen

تب عشق ، مرا

به سمتِ تپه ها و دره های تو کشیده است

 

شکوفه های تند و تیز لابولیا

بازدمی با بوی رز

 

من پوست زمین را نوازش می کنم

بوی حیوانات را به درون می کشم

هوسِ شهوانیت ِ تر و تازه ات را

اصرار شهوت طلبی ات

 

اینگونه تب عشق من

پایین آورده می شود

به طبعی نرمال

© 2023 by Make Some Noise. Proudly created with Wix.com

  • Facebook Clean Grey
  • Instagram Clean Grey
  • Twitter Clean Grey
  • YouTube Clean Grey
bottom of page