top of page

شعرهایی از پیتر کریستنسن ،شاعر کانادایی
Summer Sun / Peter Christensen
در این روز ِ خاکستریِ زمستانی
به خاطر می آورم
خورشید تابستانِ آن قریه ی بلند را
سوزنی داغ و سوزنده
برای چشم هام سایه بانی درست کردم
در جستجوی افق
صحبت با اسب خوبم
و درخواست یورتمه رفتن از میانِ نوکِ کوه
واینطور ما می توانیم
قسمتی از این بلندی بشویم
The fever of love / Peter Christensen
تب عشق ، مرا
به سمتِ تپه ها و دره های تو کشیده است
شکوفه های تند و تیز لابولیا
بازدمی با بوی رز
من پوست زمین را نوازش می کنم
بوی حیوانات را به درون می کشم
هوسِ شهوانیت ِ تر و تازه ات را
اصرار شهوت طلبی ات
اینگونه تب عشق من
پایین آورده می شود
به طبعی نرمال
bottom of page