top of page

من همین حرف ام

 

 

حروف ِاین اسم/ من

در دستهایی بودیم/ در دستهایی

پوست می چرخید و می ریخت

:و خودش را صدا می زد

من همین حرف ام، یا اعظم العظیما! می خوانی ام؟

خودش را صدا می زد در دست هایی 

خودش را می دانی؟

حالا یک پرده ی دیگر از این نمایش طی شد

گاهی داستان چهل دزد بغداد و من ی که نمی شناختی ام

گاهی خاطرات کودکی و همبازی های خیالی

 

گاهی می دیدی اش / گاهی نمی دیدی ام

گاهی من او بودم/گاهی او من نبود

!گاهی هم گذار بر بی گدار بود... گذری بر نظری

گاهی که گاه می ربودم

...القصه 

.سکوت از دهان ام فروریخت

 

چه احوالی در حالی و "هیهات" از سرم می گذشت و یا انگاری دور می شد...دووووور

:دخترِ لر، با الفبای بریل و حرکات ِ دست و پا

! پرده در پرنیان کشیده این لامصب -

مثل فیلمفارسی در زمان خودش

پهن شدم شلخته و شاد

پهن در پاهایی بی پیرو

با طنینِ این اعظم العظیما

این اعظم العظیما! می دانی؟

© 2023 by Make Some Noise. Proudly created with Wix.com

  • Facebook Clean Grey
  • Instagram Clean Grey
  • Twitter Clean Grey
  • YouTube Clean Grey
bottom of page