top of page

ممنوع شکنی در شعر فروغ فرخزاد
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
*ولحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
فروغ فرخزاد بدون اغراق از شاعران بزرگ شعر فارسی در دوران معاصر است و شعر ش ،جان شعر معاصر فارسی ست ؛ چرا که این شعر با زبانی ساده و صمیمی و با صراحت و جسارت از زندگی و از انسان سخن می گوید.در مورد زندگی فروغ ، شعرهایش، نگاهش به مفاهیم مختلف و تفکراتش، روایتها و برداشتهای مختلفی وجود دارد و گاهی از او به عنوان یک قهرمان و ممنوع شکن (تابو شکن) در زندگی خصوصی و حرفه ای اش یاد می شود.د
او در دوران زندگی کوتاهش با فرازو نشیب های بسیاری روبرو شد والبته همین فراز و نشیب ها در عملکردهای زبانی شعرش بسیار تاثیر گذار بود. طوری که در اشعاراو ظرافتهاي زباني در پرداختن به دردهاي جامعه و نيز بیانی اروتيك به خوبی به چشم ميخورد.د
جدا شدن او از همسرش پرويز شاپور و هم زيستي او با مردان ˛ برایش نوعی عصيان به حساب ميآمد و او با شجاعت از اين عصيان در اشعارش حرف می زد. ميتوان گفت عصيان او در زندگي به عنوان يك زن و نيز يك شاعر با هم در يك راستا قرار داشته است.ت
او در برخي از اشعارش با نگاهي کاملا زنانه به حضور مرد مينگرد و اين حضور را براي روحش ضروري ميبيند. بيان اين امر توسط يك شاعر زن در ايران آن سالها، "ممنوعی" قوی به حساب ميآمد؛ اما او از مرزها و خط قرمزهای جامعه گذشت و همين امر سبب شد كه نگاه بسياري به شعر او معطوف شود و او را به عنوان شاعري متفاوت بنگرند.د
فروغ شور، عشق و تمنای زنانه را در شعر با بی پروایی بیان می کرد. مثلا در بیت هایی از شعر "عاشقانه" این بی پروایی به نحو بی سابقه به نمایش گذاشته می شود که خود مصداق بارزی از تابو شکنی در شعر است.ت
آه ای بیگانه با پیراهنم / آشنای سبزه زاران تنم
و یا
ای تشنج های لذت در تنم / ای خطوط پیکرت پیراهنم
شاید اگر فروغ مرد بود تاثیر پذیری شعرش اینگونه قوی نبود و خودش نیز اینچنین به عنوان شاعری طراز اول مطرح نمي گردید. زيرا که پرداختن به زبان اروتيك در شعر مردان آنچنان ممنوع و یا تابو به حساب نميآيد. چنانکه در شعرهای نادر نادرپور که از شاعران معروف و از هم دوره ای های فروغ است از این نوع زبان و مضامین بسیار دیده شده است. همچنین باید توجه داشت که مفهوم "ادبیات زنانه" همواره باری جنسیتی را در خود حمل میکند و این جنسیت همان چیزی است که داغ سدهها اسارت و سرکوب تاریخی را بر خود دارد .زن هنرمند همواره میخواهد به ندای درونی "من ِ سرکوب شده"ی خویش دل سپرد و از خشمها و جنگ ها و آرزوها و عشقهای فروخفته و "خود سانسور" شدهاش بگوید و ترجمان این "من" ممنوع و نکوهیدۀ زنانه شود.پس به درستی فروغ را زن بی پروای شعر امروز نامیده اند. جسارت او اما تنها در این نیست که گاه چنان سنت شکنی کند که چشم همه را خیره سازد و یا گاه بی پروا پا بر سر سنت های کهن و تابوهای مقدسی به گذارد که تا پیش از او کسی جرئت نزدیک شدن به آن را نداشته است؛ جسارت و بی پروایی او در این هم هست که او با تمام محدودیت های جان کاه محیط مردسالار خانه پدری و همینطور جامعه ی سنتی ای که در آن زندگی می کرده ، برای اولین بار از نیازهای زنانه سخن می گوید آن هم با لحن و زبانی زنانه ، که تا آن زمان از ادبیات ما غایب بوده است .و همو این را به پیشگاه ادب فارسی عرضه می کند .و برای اولین بار به عنوان یک زن بی پروا مثلا از تجربه ی گناهی پر ز لذت در آغوشی گرم و آتشین سخن می راند.د
گنه کردم گناهی پر ز لذت / کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم / در آن خلوتگه تاریک و خاموش
وجه بارز شعرهای فروغ به مثابه یک" ممنوع شکن" به مانند بسیاری از شاعران هم عصراش، روشن فکر نمایی نیست؛ بلکه او در شعر راه خود را می رود و زندگی خود را می کند و صمیمانه خود را بیان می کند و البته در این بیان ، روشن فکری آگاه و بینا را به نمایش می گذارد که " من" خود فروغ است و با او هیچ فاصله ای ندارد ؛آری اینچنین است زیرا شعر فروغ عین زندگی اوست.ت
گرچه او خود روزگاری برای تفنن و سرگرمی و شاید دغدغه های کوچک اش شعر می گفته و به طور غریزی هم می گفته چنان که خود به این مسئله اذعان دارد اما در دوران پس از" تولدی دیگر" و آشنایی با ابراهیم گلستان، شعر می شود جان او و همه ی وجود اش .چنان که هر بار شعر می گوید، گویی چیزی از او کنده می شود و در این بین جسارت او در این است که به سادگی و آشکاراز انسان سخن می گوید و نگاهش ، نگاهی نوستالژیک و اندوه باراست. این نکته در شعر بلند ایمان بیاوریم آشکار تر پیداست.ت
خطوط را رها خواهم کرد/ و همچنین شمارش اعداد را رها خواهم کرد
و از میان شکلهای هندسی محدود/ به پهنه های حسی وسعت پناه خواهم برد
من عریانم عریانم عریانم/ مثل سکوتهای میان کلام های محبت عریانم
و زخم های من همه از عشق است/ از عشق عشق عشق
فروغ فرخزاد کسی است که شجاعانه به میدان میآید و سعی میکند از مرزها و طنابهایی که سنت به دست و پایش بسته، خارج بشود و برود و خودش را به فراسوی آن مفهومی که اسارت و بندگی است، پرتاب کند.د
او در واقع با پرداختن به زباني اروتيك و بازگويي امور زندگي خود در شعر از حصار محدوديتهايي كه در جامعه براي زنان وجود داشت سر باز می زند و البته آنطور که می دانیم اين كار خود به شجاعت نیاز داشت و فروغ نیز آن زمان اين شجاعت را در خود می دید و همين امراست که او را در رقابت با شاعران مطرح معاصرش ،شاعري موفق نشان می دهد.ر
اکنون تو اینجائی / گسترده چون عطر اقاقی ها
در کوچه های صبح / بر سینه ام سنگین
در دستهایم داغ / در گیسوانم رفته از خود، سوخته، مدهوش
گرچه چالش های اینچنینی فروغ با جامعه از او شاعری نامیرا در ادبیات این سرزمین می سازد؛ اما تاوان چنین حرکت هایی بهایی سنگین و نتایج تلخ و ویرانگرایانه ای برای زندگی اش دارد .نگاه عمومی جامعه ی ایرانی آن زمان در مقابل ناهمگونی اش با سنت ها، بسیار سخت و خشن بود.در اذهان عمومی او را زنی هوسران و هر جایی خواندند ؛ به طوری که فروغ با دریافت این حقیقت که در این مبارزه تنهاست، مجبور بوده است بر فراز قتلگاه خود، به تنهایی با ضربات و حملات گوناگون مقابله کند.د
من پشیمان نیستم / من به این تسلیم می اندیشم
این تسلیم دردآلود / من صلیب سرنوشتم را
بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم / در خیابان های سرد شب
:فروغ در 20 سالگی در نامه ای برای یکی از مجلات می نویسد
می دانم این راهی که من می روم در محیط فعلی و اجتماع فعلی خیلی سر و صدا کرده و مخالفان زیادی برای خودم درست کرده ام، ولی من عقیده دارم بالاخره باید سدها شکسته شوند. یک نفر باید این راه را می رفت و من چون در خودم این شهامت و گذشت را می بینم، پیشقدم شدم.م
گفتم که بانگ هستی خود باشم / اما دریغ و درد که زن بودم
زن ی که در شعر فروغ نمایان می شود در نگاه اول خود اوست. اما در نگاه بعدی و با کمی تآمل مشخص می شود که این زن نمادی از زنان رنج کشیده ی جامعه است و این موضوع در بسیاری از شعرهای او کاملا آشکار است. این "زن" نمونه ی کامل یک زن خسته از زنجیر اسارتهای زنانه است . روان انسان به طور نا خود آگاه به سوی آزادی میل دارد و فروغ این قدرت را داشت که خواسته اش را بر زبان آورد . ولی این بی پروایی به بی حیایی و بی شرمی تعبیر می شود که این نوع نگاه ، تنها نگاهی خصمانه و به دور از واقعیت است . شعر او فریاد آزادی خواهی است . ولی نوع آزادی او با آزادی های پوشالی و دروغین مردمان کوته اندیش متفاوت است .آزادی فروغ حالتی اساتیری و قدرتمندانه دارد . گویی روح فروغ در عین تجدد، به حالت زنانگی نخستین خود بازگشته و قدرت را در دست گرفته است.ت
.فروغ صدا است . همانطور که خودش گفته صدایی است که باقی می ماند . صدایی که همان فریاد آزادی است
---------------------
منابع تالیف
مجموعه اشعار اسیر
مجموعه اشعار دیوار
مجموعه اشعار عصیان
مجموعه اشعار تولدی دیگر
مجموعه اشعار ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
نشریه مجازی سخنوری September 7th, 2008 – بیژن باران
فروغ با دردهای اجتماع پیوند خورد ...سایت مانیها – ترانه جوانبخت
گفت و شنودی با لطيف ناظمی در رابطه به زنان شاعر در تاریخ ادبیات دری
شهرزاد نیوز: طنز و شهر آشوبی در زبان زنانه 13 /04/1386
* سهراب سپهری – در رثای فروغ فرخزاد- کتاب جاودانه های فروغ فرخزاد
bottom of page