top of page

Site Title

من خاور میانه ام

ای نسل های سکون و تهنیت

صدای هفت زن بود ومن با پرنده و باد خوابیدم

پسرم جرجیس شد و دخترم ققنوس

ابرها می پاشیدند بر کائنات

پرنده که اول سبز بود و بعد سلیمان شد و حالا که بی رنگ است

سهم من در دستی ست که هوا می لغزید از بین انگشتهام

جایم را برای بیابان خالی بگذار وبیا با من برقص در این گوشه ی فروردینی

قطره ها را بریز برحرف چشم ها 

چشمی که گویی سرخفام آتشین بود

رنگ آتشی که از دهان حرف بیرون ریخت

من کودک بودم

با سرانگشت هایی از شکوفه ی بادام

دنیا با دیوارهاش ، خورد مرا و از متن به حاشیه افتادم

من کودک بودم

در دستان بادی اش / در دستان سایه ای اش

بنشین / بنشین بر جای من

من ماهروی ام/من لب ِ فرشته خوی ام

من خسته ام /من از این دنیا رسته ام

من ...من...من

من فقط من ام

به هفت دینار مغربی

فروشی ام ، فروشی

تذهیبی مطلا بر پَر ِ حاشیه

حشر و نشر دارم با هوای اطرافم

حتا با خود شما

که کمتر ازهوایی

من خاورمیانه ام

مرا در من بپیچید سخت و اندوهناک

با ساق پای اُخرایی و صبور

با بچه هایی به فشردگی آغوش تو

با شوهرهای شب زده ی فراری ی ی ی

  • شب های جمعه هم چه غوغایی ست دراین "دوحا "ی اینها! باور نمی کنید ؟ بفرمایید ببینید

سنگین می شود حروف

می افتد از دستم

می رود زیر پا

عجب وزنی پیدا کرد این هجویات

© 2023 by Make Some Noise. Proudly created with Wix.com

  • Facebook Clean Grey
  • Instagram Clean Grey
  • Twitter Clean Grey
  • YouTube Clean Grey
bottom of page